خلاصه داستان: جایی در دیستوپیایی خاورمیانه، خانههای بزرگی که زمانی ثروتمندان را در خود جای داده بودند، اکنون خانههای خطرناکترین جنایتکاران شهر هستند.
خلاصه داستان: شر وحشتناکی پدیدار شده است، گرگها بار دیگر زوزه میکشند، اما تنها گرگینهای مانند اسکات مک کال میتواند متحدان جدید را جمع کند و دوستان مورد اعتماد را دوباره متحد کند تا در برابر دشمنی که میتواند قویترین و مرگبارترین باشد، مبارزه کند.
خلاصه داستان: وقتی پدر رهبر فرقه کارما، دبیرستانی، او و مادرش را در یک جنگل دورافتاده به دام می اندازد، او باید از یک سری آزمایشات روانی جان سالم به در ببرد تا او را برای یک مراسم عجیب و مرگبار تناسخ آماده کند.
خلاصه داستان: پس از یک طوفان زمستانی، پنج دوست را در یک کابین دورافتاده بدون برق و غذای کمی گرفتار میکند، سرگردانی به آرامی سلامت عقل آنها را میگیرد، زیرا هر یک از آنها تسلیم ترس از آلوده شدن یا بد بودن برف میشوند.