خلاصه داستان: یک تندرست با یک مشکل کنترل خشم کمی مرگبار که با کمک جلیقه ای با خط الکترود کنترل می کند و از آن استفاده می کند تا هر زمان که مورد قتل قرار می گیرد به خودش شوک بزند و به حالت عادی بازگردد.
خلاصه داستان: آشا و راوی تحت فشار والدینشان برای یافتن همسر، وانمود می کنند که در تابستان عروسی با هم قرار می گذارند، اما متوجه می شوند که عاشق یکدیگر شده اند.
خلاصه داستان: پس از صدور فرمان اجرایی برای دستگیری فرزندان مهاجران غیرقانونی توسط فرماندار، به جوانان تازه بازداشت شده فرصتی داده می شود تا با داوطلب شدن برای مراقبت از سالمندان، از اتهامات خود کناره گیری کنند.